هرزه کوچولوی ضعیف [p1]
از زبان ا/ت ویو منطقه شیبویا
چند روزی هس که از سازمان فرار کردم افراد سازمان دنبالمن اگه دستشون بهم برسه منو بدون شک میکشن (استرس..)
نکته (ا/ت بخاطر کار پدرش تو یه باند جاسوسی بوده و هر دستوری که بهش میدادن رو انجام میداده و حالا هر نقشیو بازی می کرده از رو اجبار و بلاخره خسته میشه و فرار میکنه و سازمان این کارشو خیانت محسوب میکنه و حالا دنبالشن)
از زبان افراد سازمان
_عه اونجاس بگیریدش💢
ای وای گیر افتادم (دویدن)
از زبان نویسنده
ا/ت میخوره زمین و اعضای باند بهش میرسن
آخخخخ لعنتی خوردم زمین فک کنم مچ پام در رفت
_گرفتمش، فک کردی میتونی از دست ما فرار کنی موش کوچولوی کثیف هاااااا؟💢
از زبان ا/ت دیگه گیر افتادم و نمیشه کاریش کرد اون مرتیکه موهامو داشت میکشید و درد پام از ی طرف (درد و نفرین)
خلاصه منو انداختن تو ماشین و بردن به یک ساختمون متروکه
تو اون ساختمون یک محفظه بزرگ شیشه ای بود دقیقا مثل آکواریوم
لباسامو در اوردن
چی چیکاری میکنی مرتیکه!(استرس)
_خفه شو انقد وول نخور
دوباره از زبان ا/ت😂
منو همینطوری تو اون محفظه ول کردن رفتن بعد چند ثانیه دیدم داخلش داره پر آب میشه ترسیده بودم
دیگه کارم تمومه
کمک کمکککککککککک
همینطوری دستمو به شیشه میکوبیدم که صدای موتور شنیدم
بیشتر دادو هوار راه انداختم
اونا متوجه شدن و اومدن داخل ساختمون
یکم مونده بود که آب از سرم بالا بره داشتم دست و پا میزدم و معلق بودم تو اون آکواریوم لعنتی
اون دوتا پسر از موتورشون پیاده شدن و سریع دویدن به طرف من
یکشیون موهاش نقره ای بود و یکی با موهای آبی و لباساشون هم شبیه هم بود
چشام داشت سیاهی میرفت (بی هوشییییی)
نکته(اون دوتا پسر هاکای و میتسویا بودن خودتون فهمیدید دیگه)
هاکای: تاکا چان من میرم یچیزی بیارم شیشه رو بشکونیم (عجله کردن استرسسسس)
میتسویا:سریععععععع هاکای سریعععع
از زبان هاکای
با عجله رفتم یه میله فلزی پیدا کردم و زدم شیشرو خورد کردم
میتسویا:هی حالت خوبه هی با توعم؟؟؟
هاکای: تاکاچان فک کنم بیهوش شده
از زبان میتسویا
دختره بیهوش شده بود تنش لباس نداشت یونی فرم گنگمو تنش کردم و کولش کردم از جای اون ساختمون تا ویلا راهی نبود دختررو پیاده تا ویلا رسوندم و به هاکای گفتم زودتر با موتور بره و بقیه بچه هارو در جریان بذاره..
خبببب این پارت یک باز چند ساعت دیگه فک کنم پارت بعدیو بدممممم خسته شدم😂✨
چند روزی هس که از سازمان فرار کردم افراد سازمان دنبالمن اگه دستشون بهم برسه منو بدون شک میکشن (استرس..)
نکته (ا/ت بخاطر کار پدرش تو یه باند جاسوسی بوده و هر دستوری که بهش میدادن رو انجام میداده و حالا هر نقشیو بازی می کرده از رو اجبار و بلاخره خسته میشه و فرار میکنه و سازمان این کارشو خیانت محسوب میکنه و حالا دنبالشن)
از زبان افراد سازمان
_عه اونجاس بگیریدش💢
ای وای گیر افتادم (دویدن)
از زبان نویسنده
ا/ت میخوره زمین و اعضای باند بهش میرسن
آخخخخ لعنتی خوردم زمین فک کنم مچ پام در رفت
_گرفتمش، فک کردی میتونی از دست ما فرار کنی موش کوچولوی کثیف هاااااا؟💢
از زبان ا/ت دیگه گیر افتادم و نمیشه کاریش کرد اون مرتیکه موهامو داشت میکشید و درد پام از ی طرف (درد و نفرین)
خلاصه منو انداختن تو ماشین و بردن به یک ساختمون متروکه
تو اون ساختمون یک محفظه بزرگ شیشه ای بود دقیقا مثل آکواریوم
لباسامو در اوردن
چی چیکاری میکنی مرتیکه!(استرس)
_خفه شو انقد وول نخور
دوباره از زبان ا/ت😂
منو همینطوری تو اون محفظه ول کردن رفتن بعد چند ثانیه دیدم داخلش داره پر آب میشه ترسیده بودم
دیگه کارم تمومه
کمک کمکککککککککک
همینطوری دستمو به شیشه میکوبیدم که صدای موتور شنیدم
بیشتر دادو هوار راه انداختم
اونا متوجه شدن و اومدن داخل ساختمون
یکم مونده بود که آب از سرم بالا بره داشتم دست و پا میزدم و معلق بودم تو اون آکواریوم لعنتی
اون دوتا پسر از موتورشون پیاده شدن و سریع دویدن به طرف من
یکشیون موهاش نقره ای بود و یکی با موهای آبی و لباساشون هم شبیه هم بود
چشام داشت سیاهی میرفت (بی هوشییییی)
نکته(اون دوتا پسر هاکای و میتسویا بودن خودتون فهمیدید دیگه)
هاکای: تاکا چان من میرم یچیزی بیارم شیشه رو بشکونیم (عجله کردن استرسسسس)
میتسویا:سریععععععع هاکای سریعععع
از زبان هاکای
با عجله رفتم یه میله فلزی پیدا کردم و زدم شیشرو خورد کردم
میتسویا:هی حالت خوبه هی با توعم؟؟؟
هاکای: تاکاچان فک کنم بیهوش شده
از زبان میتسویا
دختره بیهوش شده بود تنش لباس نداشت یونی فرم گنگمو تنش کردم و کولش کردم از جای اون ساختمون تا ویلا راهی نبود دختررو پیاده تا ویلا رسوندم و به هاکای گفتم زودتر با موتور بره و بقیه بچه هارو در جریان بذاره..
خبببب این پارت یک باز چند ساعت دیگه فک کنم پارت بعدیو بدممممم خسته شدم😂✨
۵.۲k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.